حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه برای مثال او تو را کی گفت که این کلپتره ها را جمع کن / تا تو را لازم شود چندین شکایت گستری؟ (انوری - ۴۵۴)
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چَرَند، یاوِه، ژاژ، ژاژه، چَرَند و پَرَند، دَری وَری، جَفَنگ، چِرت، شِرّ و وِر، چِرت و پِرت، فَلادِه، بَسباس، تَرَّهِه برای مِثال او تو را کی گفت که این کلپتره ها را جمع کن / تا تو را لازم شود چندین شکایت گستری؟ (انوری - ۴۵۴)
دهی است از دهستان پنج هزاره، بخش بهشهر شهرستان ساری. واقع در 3 هزارگزی خاور بهشهر و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ بهشهر به گرگان. ناحیه ای است دامنه و دارای آب و هوای معتدل ومرطوب مالاریائی، و 465 تن سکنه. آب آن از سد عباس آباد و از چشمۀ افرا تامین می شود. و محصول آن برنج، غلات، مرکبات، صیفی، مختصری ابریشم و انار است. اهالی به زراعت و مختصری گاوداری اشتغال دارند، و عده کمی از آنان نیز در کار خانه بهشهر کارگرند. صنعت دستی زنان کتان بافی است. و دارای راه فرعی است که به راه شوسه متصل می شود. از آثار ابنیۀ قدیم در این ده همان سد عباس آباد است که در زمان صفویه بنا شده است. این سد در 5 هزارگزی جنوب خاوری آبادی، در کوهستان واقع است. و در زمستان و بهار بوسیلۀ آب باران پر می شود و در تابستان بتدریج از سه مجری برای برنج کاری از آن استفاده می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان پنج هزاره، بخش بهشهر شهرستان ساری. واقع در 3 هزارگزی خاور بهشهر و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ بهشهر به گرگان. ناحیه ای است دامنه و دارای آب و هوای معتدل ومرطوب مالاریائی، و 465 تن سکنه. آب آن از سد عباس آباد و از چشمۀ افرا تامین می شود. و محصول آن برنج، غلات، مرکبات، صیفی، مختصری ابریشم و انار است. اهالی به زراعت و مختصری گاوداری اشتغال دارند، و عده کمی از آنان نیز در کار خانه بهشهر کارگرند. صنعت دستی زنان کتان بافی است. و دارای راه فرعی است که به راه شوسه متصل می شود. از آثار ابنیۀ قدیم در این ده همان سد عباس آباد است که در زمان صفویه بنا شده است. این سد در 5 هزارگزی جنوب خاوری آبادی، در کوهستان واقع است. و در زمستان و بهار بوسیلۀ آب باران پر می شود و در تابستان بتدریج از سه مجری برای برنج کاری از آن استفاده می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان گورک بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 40000 گزی جنوب مهاباد در مسیر راه شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و هوای آن معتدل است و سالم و 90 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه جمالای و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی آنان جاجیم بافی است. و راه آن شوسه و در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گورک بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 40000 گزی جنوب مهاباد در مسیر راه شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و هوای آن معتدل است و سالم و 90 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه جمالای و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی آنان جاجیم بافی است. و راه آن شوسه و در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 60000 گزی شمال باختر مهربان و 93000 گزی جنوب خاوری بیجار، سر راه شوسۀ همدان به بیجار. هوای آن سرد و دارای 1000 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، انگور، مختصر صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری می باشد. پاسگاه ژاندارمری و شعبه تلفن نیز دارد. راه فرعی بهارلو از این ده منشعب میشود. مزارع آقچه کند، کوورگلی و انقور بلاغی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 60000 گزی شمال باختر مهربان و 93000 گزی جنوب خاوری بیجار، سر راه شوسۀ همدان به بیجار. هوای آن سرد و دارای 1000 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، انگور، مختصر صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری می باشد. پاسگاه ژاندارمری و شعبه تلفن نیز دارد. راه فرعی بهارلو از این ده منشعب میشود. مزارع آقچه کند، کوورگلی و انقور بلاغی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 4000گزی شمال خاوری مینودشت. موقع جغرافیایی آن دامنۀ کوه و هوای آن معتدل است، سکنۀ آن 560 تن است. آب آن از رود خانه قلی تپه و محصول آن برنج، غلات، توتون سیگار، ابریشم، لبنیات، حبوبات. و شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان، بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 172 شود
دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 4000گزی شمال خاوری مینودشت. موقع جغرافیایی آن دامنۀ کوه و هوای آن معتدل است، سکنۀ آن 560 تن است. آب آن از رود خانه قلی تپه و محصول آن برنج، غلات، توتون سیگار، ابریشم، لبنیات، حبوبات. و شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان، بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 172 شود
دهی است از دهستان قوزیچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 34500گزی شمال باختری قره آغاج و 4500گزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 390تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قوزیچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 34500گزی شمال باختری قره آغاج و 4500گزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 390تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار واقع در 14 هزارگزی شمال باختری حسن آبادسوگند و 2 هزارگزی محمدجان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 500 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم، لبنیات، انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار واقع در 14 هزارگزی شمال باختری حسن آبادسوگند و 2 هزارگزی محمدجان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 500 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم، لبنیات، انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان در کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 15هزارگزی خاوری چقلوندی. دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمۀ سوچ تأمین می شود. ساکنین از طایفه بیرالوندند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان در کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 15هزارگزی خاوری چقلوندی. دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمۀ سوچ تأمین می شود. ساکنین از طایفه بیرالوندند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
سخنان بیهوده و زبون و بی معنی راگویند. (برهان). به معنی حرفهای بیهوده آمده. (آنندراج). بی معنی و بیهوده. (ناظم الاطباء). سخن پراکنده و بی معنی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : او ترا کی گفت کاین کلپتره ها را جمع کن تا ترا لازم شود چندین شکایت گستری. انوری (از فرهنگ رشیدی). مردکی بیند از این بیهده گو چاکرکی مشتی کلپتره و بیهوده بهم درخاید. انوری (دیوان چ نفیسی ص 400) این دو کلپتره را جواب بس است لیکن او را محل آن ننهند. مجیرالدین بیلقانی. چو گفتی و نیکو نماید سخن به اصلاح کلپتره کوشش مکن. نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 54). به صد تلبیس بر هم بست مشتی ژاژ و کلپتره. پوربها (از فرهنگ رشیدی). - کلپتره ای، بیهوده. بی معنی. گتره ای. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلپتره گفتن شود، نادرست. (آنندراج) (غیاث) ، بوبک ربابیرا نیز می گفته اند. (؟) (برهان)
سخنان بیهوده و زبون و بی معنی راگویند. (برهان). به معنی حرفهای بیهوده آمده. (آنندراج). بی معنی و بیهوده. (ناظم الاطباء). سخن پراکنده و بی معنی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : او ترا کی گفت کاین کلپتره ها را جمع کن تا ترا لازم شود چندین شکایت گستری. انوری (از فرهنگ رشیدی). مردکی بیند از این بیهده گو چاکرکی مشتی کلپتره و بیهوده بهم درخاید. انوری (دیوان چ نفیسی ص 400) این دو کلپتره را جواب بس است لیکن او را محل آن ننهند. مجیرالدین بیلقانی. چو گفتی و نیکو نماید سخن به اصلاح کلپتره کوشش مکن. نزاری قهستانی (دستورنامه چ روسیه ص 54). به صد تلبیس بر هم بست مشتی ژاژ و کلپتره. پوربها (از فرهنگ رشیدی). - کلپتره ای، بیهوده. بی معنی. گتره ای. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلپتره گفتن شود، نادرست. (آنندراج) (غیاث) ، بوبک ربابیرا نیز می گفته اند. (؟) (برهان)
پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت یا پارچۀ دیگر دوخته شود. پارچه ای که از ده ها تکه ماهوت چارگوش که بیکدیگر دوخته اند، فراهم آمده است. - لحاف چل تکه، لحاف که رویۀ آن از قطعات مربعشکل پارچه های رنگارنگ باشد
پارچه ای که از کناره های ماهوت بریده دوزند. پارچه ای که از مجموع تکه پاره های مربعشکل ماهوت یا پارچۀ دیگر دوخته شود. پارچه ای که از ده ها تکه ماهوت چارگوش که بیکدیگر دوخته اند، فراهم آمده است. - لحاف چل تکه، لحاف که رویۀ آن از قطعات مربعشکل پارچه های رنگارنگ باشد